2024-03-28T15:12:42Z
https://jhgr.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=9949
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
تحلیل فرایندهای محلی در پراکنش فضایی شهری (مطالعۀ موردی: شهر گرگان)
سیدعلی
علوی
ابوالفضل
مشکینی
جلال
کرمی
بایرام
چوقی کمکی
عبدالحمید
نشاط
در این پژوهش، به واکاوی علل و عوامل پراکنش افقی شهر گرگان پرداخته شده است. گردآوری دادهها براساس مستندات موجود و مصاحبه با 30 متخصص کشوری در زمینة پراکنش افقی و 150 متخصص محلی انجام شد که در فرایند توسعة شهر مشارکت داشتهاند. ابتدا با ارائة مستنداتی از روند توسعة شهر مشخص شد که رشد شهر بیرونی است و در دو الگو صورت گرفته است: الگوی خوشهای در بخشهای شمال شرق، جنوب و جنوب شرق و رشد پراکنده همراه با زمینهای خالی میان بافتها در بخشهای مرکزی، شمالی و شمال غربی. سپس مهمترین عوامل مؤثر بر این پدیده شناسایی شد که شامل 36 متغیر در قالب 9 متغیر کلان و 27 متغیر محلی بودند. با توجه به همبستگی درونی متغیرها، 29 متغیر در قالب پنج عامل اصلی دستهبندی شدند که درمجموع 63 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین میکنند. برایناساس مهمترین عامل شکلگیری این پدیده در شهر گرگان عبارت است از ناتوانی مدیریت محلی شهر در کنترل جریانهای رشد شهری که شامل موارد زیر است: استفادة نادرست و بیرویه از زمین (مقدار ویژة 691/5)، اعمال کنترل ضعیف بر محدودة شهر (482/4)، حومهنشینی و جداییگزینی اکولوژیک (793/2)، وفور زمین (790/2) و مسائل مرتبط با جمعیت شهری (627/2). این عوامل در ترکیب با بورسبازی زمینهای کشاورزی، تفکیک غیرقانونی زمین از سوی مردم، ناتوانی در عرضة زمین متناسب با تقاضای آن و استفادهنکردن از ظرفیت توسعهای زمینهای بایر و وقفی داخل محدودة شهر سبب در این پژوهش، به واکاوی علل و عوامل پراکنش افقی شهر گرگان پرداخته شده است. گردآوری دادهها براساس مستندات موجود و مصاحبه با 30 متخصص کشوری در زمینة پراکنش افقی و 150 متخصص محلی انجام شد که در فرایند توسعة شهر مشارکت داشتهاند. ابتدا با ارائة مستنداتی از روند توسعة شهر مشخص شد که رشد شهر بیرونی است و در دو الگو صورت چالشهای فضایی برای آینده شهر خواهد شد.
پراکنش شهری
رشد شهری
عوامل محلی
گرگان
2019
12
22
825
851
https://jhgr.ut.ac.ir/article_63628_1da0601ea81b145049df6ee4de14b16a.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
بررسی تطبیقی الگوی رایج ریختشناسی شهرهای ایران و اروپا در دورۀ مقارن با اسلام (مطالعۀ موردی: شهر ری در ایران و سیهنا در ایتالیا)
مهسا
امینی حاجی باشی
محمود
رضایی
علیرضا
بندرآباد
این مقاله بهدنبال تمایزات منحصربهفرد کالبدی شهرسازی ایرانی-اسلامی در مقایسه با شهرسازی مقارن آن در اروپای قرونوسطی (قرن 7-14 میلادی) است که در اثر توسعة وضع موجود پدید آمدهاند. فضاهای معماری و شهری پدیدههایی کالبدی هستند که بسیاری از ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و تمدنی یک جامعه را بازتاب میدهند؛ از اینرو میتوان آنها را در تجسمبخشی کالبدی تاریخ و فرهنگ جامعه مؤثر بهشمار آورد. بر این مبنا در سرزمینهایی با ادیان و ایدئولوژیهای متفاوت میتوان ساختهای ریختشناسی مختلفی را مشاهده کرد. کمتر پژوهشی در زمینة ریختشناسی شهری به مقایسة شکلگیری کالبدی همزمان دو گونة شهرسازی به شیوة موردی و تحلیل کیفی عناصر و ویژگیهای شهرسازی پرداخته است. روش پژوهش حاضر کیفی است و این مطالعه با مقایسة تطبیقی بهکمک نقشه، مدلسازی سهبعدی از دو نمونه و مطالعات موردی نمونههای متعدد در هر منطقه انجام شده است. استخراج عوامل مشترک از ادبیات شهرسازی و نمونهها براساس بهرهگیری از ماتریسهای ارزیابی در مقیاس عناصر بافت (محله، راه، حصار، میدان و...) و تکبنا و ویژگیهایی مانند سازمان فضایی، ساختار شهری، موقعیت، عملکرد، گونهشناسی، الگوی ساخت و مصالح صورت گرفته است. یافتههای این مقاله نشان میدهد این دو نوع شهرسازی از نظر سازمان فضایی و شکل توسعه و همچنین ساختار فضایی و نحوة قرارگیری شباهت دارد و غالب تفاوتها در مقیاسهای خردتر و بهویژه در حوزة معماری و عملکرد تکبناهاست. امروزه میتوان از هویت یگانة شهرسازی و معماری ایرانی-اسلامی در ابعاد مختلف شهرسازی در شهرهای کشورمان بهره برد و از نظر ارتباط فضایی، یکپارچگی و توسعههای شهری از آنها استفاده کرد.
ریختشناسی (مورفولوژی) شهری
سیهنا
شهرسازی ایرانی-اسلامی
شهرسازی قرون وسطایی اروپا
شهر ری
2019
12
22
853
870
https://jhgr.ut.ac.ir/article_64339_3185342eea35beefe8989deb56373dfe.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
مدلسازی تأثیرات حاشیهنشینی بر تغییرات شهر ارومیه و پیشبینی توسعه فیزیکی شهربا استفاده از تصاویر ماهوارهای تا افق 1410
حسن
محمودزاده
کبری
درخشانی
سحر
مومنی
رشد سریع شهرنشینی یکی از چالشهای برنامهریزان شهری در قرن 21 است. شهرنشینی سریع در ایران، هجوم مهاجران به شهرها و نبود برنامهای کارا برای اسکان مهاجران سبب ایجاد مناطق حاشیهای پیرامون شهرها، گسترش شهر به پیرامون و تخریب اراضی کشاورزی و باغها شده است. با توجه به این مسئله، پایش و مدیریت نحوة رشد کالبدی شهر امری ضروری است. پژوهشگران برای مهار گسترشهای خارج از برنامه، مدلهای پایش و پیشبینی مختلفی ارائه دادهاند. پژوهش حاضر به تصویرسازی رشد حاشیهنشینی با تحلیل لکههای رشد حاشیهنشینی برای اولین بار در بازة زمانی 32 ساله، با استفاده از تصاویر چندزمانه و مدل زنجیرة مارکوف و سلولهای خودکار پرداخته است. هدف این نوشتار بررسی فرایند گسترش کالبدی شهر ارومیه بین سالهای 1363-1395 و پیشبینی تغییرات کاربری اراضی تا افق 1410 است. برای اجرای مدل، تصاویر ماهوارة لندست 5، 7 و 8 سالهای 1363، 1371، 1381، 1391 و 1395 شهر ارومیه تهیه شد. سپس با استفاده از نرمافزارهای ENVI، IDRISIو ArcGISمیزان تغییرات کاربری اراضی محاسبه و درنهایت دو مدل مذکور اجرا شد. نتایج نشان میدهد مساحت اراضی ساختهشدة شهری از ۲۰۱۶٫۵۵ هکتار در سال 1363 به 8/6318 هکتار در سال 1395 افزایش یافته است. اراضی باغ و کشاورزی نیز از 20/2571 هکتار در سال 1363 به ۶۲۸٫۷۹ هکتار در سال 1395 کاهش یافته است. همچنین در نیمی از اراضی بایر ساختوساز صورت گرفته است. نتایج شبیهسازی نیز نشان میدهد اراضی ساختهشدة شهری تا افق 1410 به 01/7523 (58/86 درصد) محدودة طرح جامع خواهد رسید. مساحت باغها و اراضی کشاورزی به ۶۱۹٫۶ و اراضی بایر نیز به ۵۴۶٫۳۳ هکتار کاهش خواهد یافت.
توسعة فیزیکی
حاشیهنشینی
زنجیرة مارکوف
سلولهای خودکار
شهر ارومیه
2019
12
22
871
890
https://jhgr.ut.ac.ir/article_65068_8ac049549165c9c177964176ac76c9dc.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
تحلیل بسترهای نهادی تحقق مدیریت یکپارچه در بازآفرینی شهری پایدار بافتهای فرسوده (منطقۀ موردی: شهر اهواز)
محمدعلی
فیروزی
سعید
امانپور
جواد
زارعی
مدیریت یکپارچه در بازآفرینی شهری پایدار بافتهای فرسوده بر استفاده از ظرفیت نهادهای موجود تأکید میکند و بسترهای نهادی میان کنشگران را بهمنظور ایجاد سازمان تصمیمگیری و تصمیمسازی پایدار مهیا میکند. اصلاح ابعاد رویهای مدیریت شهری بهعنوان بسترهای نهادی و مبتنی بر تعامل میان کنشگران مختلف مبتنی بر نقش، وظایف و عملکرد آنها میتواند زمینة تحقق مدیریت یکپارچه در بازآفرینی شهری پایدار را فراهم کند؛ از اینرو هدف مقالة حاضر ارزیابی تحققپذیری مدیریت یکپارچه در فرایند بازآفرینی شهری پایدار بافتهای فرسوده است. پژوهش حاضر کاربردی و توصیفی-تحلیلی است. همچنین براساس مطالعات و برداشتهای میدانی، اسناد فرادست و مصاحبه با ساکنان، پرسشنامه، بهرهمندی از آزمونهای آماری میانگین، تحلیل واریانس، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر ضمن احصای چالشهای نهادی میان کنشگران اصلی مدیریت شهری کلانشهر اهواز براساس متغیرهای اثرگذار در قالب چهار مؤلفه، دوازده شاخص اصلی و 53 گویه و چگونگی تحقق مدیریت یکپارچة بازآفرینی شهری پایدار سنجش شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد رویکرد به مدیریت یکپارچة بازآفرینی شهری پایدار زمانی محقق میشود که روابط متقابل کنشگران این فرایند با یکدیگر بهصورت آگاهانه و براساس تعامل و گفتوگو و اعتماد متقابل باشد و از سوی دیگر نظام رسمی میان کنشگران اجتماعمدار، یکپارچه و متکی بر بسترهای نهادی باشد.
بازآفرینی پایدار شهری
بافت فرسودة شهر اهواز
بسترهای نهادی
مدیریت یکپارچة شهری
2019
12
22
891
909
https://jhgr.ut.ac.ir/article_65186_6dbf163fb03b9f3b4a577e3f93d58c66.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
تدوین چارچوب نظری معرفتشناسی مکان در مطالعات میانرشتهای
زینب
عادلی
مجتبی
رفیعیان
حسین
ایمانی جاجرمی
تخصصگرایی شکلگرفته میان رشتههای مختلف موجب شده است پدیدة مکان بهدلیل ماهیت گسترده و پیچیده، با تعارضات معنایی بسیاری در بستر فلسفی ماهیت خود مواجه شود. این آشفتگی معنایی بهدلیل نبود معنای مشترک میان رشتههای درگیر در مفهومسازی این پدیده است. در این مقاله دیدگاههای مختلفی درمورد مکان بررسی شد. هدف این پژوهش، یافتن روایتی منفرد و منحصر به یک رشته نیست، بلکه بهدنبال نگاهی منسجمتر برای گونهشناسی تعاریف و تدوین مدلی برای درک میانرشتهای این پدیده است. مفهوم مکان پویاست و پیوسته در طول زمان بازتعریف میشود؛ بنابراین این مفهومیابی بدون درنظرگرفتن بعد زمان کامل نیست. برایناساس مفاهیم مرتبط با چیستی مکان در گذر زمان با تکیه بر روش کیفی و تحلیل محتوا بررسی شد. در گام نخست رشتههای مطالعاتی گوناگون، واژگان و مفاهیم آنها در مطالعات مکان شناسایی شد. فلسفه و پدیدارشناسی، روانشناسی محیطی، جغرافیای انسانی، جامعهشناسی، اقتصاد شهری، مدیریت و سیاستگذاری، فضای سایبری، طراحی و برنامهریزی شهری، هریک واژگان و تعاریف خاصی برای ساخت مکان ارائه کردهاند. سپس تعاریف مختلف ارائهشده در چهار گونة مکان بهعنوان مجموعهای از نشانههای بصری، مکان بهعنوان محصول، مکان بهعنوان فرایند و مکان بهعنوان معنا دستهبندی شدند. این تقسیمبندی نشاندهندة تحول مطالعات مکان از رویکردهای مبتنی بر عینیت به مطالعات مبتنی بر حقیقت و معنای مکان است. بهمنظور دستیابی به فهمی مشترک در مطالعات معرفتشناسی مکان، مدلی بر مبنای مطالعات میانرشتهای تدوین شد. با توجه به ماهیت میانرشتهای طراحی و برنامهریزی شهری این رشته میتواند حلقة واسط نظری میان رشتههای مختلف عمل کند.
گونهشناسی
معنای مکان
مکانشناسی
میانرشتهای
هستیشناسی
2019
12
22
911
929
https://jhgr.ut.ac.ir/article_65200_abd73ccd481c27661fc27bbd47c87b1a.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
بررسی تأثیر رؤیتپذیری بر الگوهای مکث در میدانهای شهری (مطالعۀ موردی: میدان نبوت نارمک)
شادی
پاکزاد
مصطفی
بهزادفر
حمید
ماجدی
استفادة فراگیر افراد از فضا بهمنظور فعالیتهای اختیاری و اجتماعی بیانگر میزان موفقیت فضاهای شهری است. الگوهای استفاده از فضا شامل الگوهای مکث و حرکت استفادهکنندگان، عوامل تعیینکنندة کارآمدی این فضاها محسوب میشود. بررسی رابطة پیکربندی فضایی و الگوهای رفتاری استفادهکنندگان نشان میدهد این عوامل از ساختار فضایی بستر پیرامونی فضا و میدانهای دید ناشی از پیکربندی فضا متأثر هستند. در این میان، کارآمدی فضاهای شهری از دو عامل جذابیت فضا برای حضور و مکث و پشتیبانی ویژگیهای بصری از فعالیتهای افراد تأثیر میپذیرد. این نوشتار بر یافتن ارتباط ویژگیهای بصری پیکربندی فضایی و کیفیت حضور انتخابی و ایستای افراد در میدانها متمرکز است. این رابطه بهکمک دادههای حاصل از جریان طبیعی حرکت افراد، میزان دسترسپذیری و وضوح فضا در محدودة نارمک شهر تهران سنجش میشود. در این راستا، پس از مقایسة تطبیقی میدانهای شهری شناختهشدة محدوده و انتخاب میدان نبوت بهعنوان نمونه مطالعه، با تقسیم فضای میدان به ریزفضاهای کوچکتر، رابطة میان ویژگیهای پیکربندی فضایی شامل شاخصهای ارتباطپذیری، هم پیوندی بصری، آنتروپی بصری، کنترل و کنترلپذیری بصری و کیفیت حضور انتخابی و ایستای افراد در فضا مطالعه شده است. بهمنظور دستیابی به این هدف، این نوشتار بر همزمانی مشاهدات و مطابقت نتایج حاصل تأکید دارد و از تکنیکهای مشاهده، ثبت الگوهای رفتاری و تحلیل بصری در روش نحو فضا با استفاده از نرمافزار Depthmap بهره میگیرد. نتایج این پژوهش بیانکنندة رابطة شاخصهای کنترل و کنترلپذیری بصری و الگوهای حضور ایستا در بخش میانی میدان نبوت است.
الگوهای رفتاری
پیکربندی
گراف بصری
میدان نبوت
نحو فضا
2019
12
22
931
950
https://jhgr.ut.ac.ir/article_65226_87f7d42d8efe7df7a3a4381029682830.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
تبیین الگوی بومآورد از رهیافت توسعۀ خوشهای شهر (CCD) (مطالعۀ موردی: شهرستانهای غرب استان تهران)
سوده سادات
طباطبائی
زهرا سادات
سعیده زرآبادی
یوسفعلی
زیاری
حمید
ماجدی
مناطق بهعنوان بستر سکونت و شکلگیری فعالیتهای شهری و روستایی، امروزه با چالشهای اساسی در زمینههای مختلف مواجه هستند؛ از اینرو برنامهریزی برای آنها امری مهم و اجتنابناپذیر است. توسعة خوشهای شهر، رویکردی شهر-محور است که برای دستیابی به توسعة اقتصادی و اجتماعی پایدار در مناطق پیشنهاد شده است. این رویکرد با بهرهگیری از هشت عامل کلیدی به شناسایی کانونهای شهری همگن و ارائة طرح توسعة مشترک در مناطق پرداخته و قابلیت عملکرد و فعالیت شهرها را با بررسی زمینههای مشترک ارزیابی میکند. هدف این پژوهش تبیین مدل مفهومی از ابعاد و شاخصهای مؤثر در این رویکرد و بررسی آن در بخشی از استان تهران است. براساس سوابق نظری، پیدایش خوشههای شهری با مفهوم حوزة شهری ارتباط دارد، اما از آنجا که شاخصهای مؤثر این مفهوم در دورههای زمانی مختلف و بنا به شرایط هر منطقه متفاوت است، حوزههای شهری در پنج الگو بررسی و ارتباط آن با عوامل کلیدی مشخص شده است. براساس تحلیل فوق، از هشت عامل مؤثر، چهار مورد در تشخیص خوشههای همگن و مابقی در طرح پیشنهادی قابلارائه است. این رویکرد در شش شهرستان غرب استان تهران با استفاده از روشهای تحلیلخوشهای و PROMETHEE بررسی شده است. نتایج حاصل نشان میدهد، بخشی از شهرستانهای مورد بررسی عملکرد و فعالیتی هماهنگ با یکدیگر دارند و تقسیم آنها به شهرستانهای مجزا بهدلیل نبود مدیریت یکپارچه نمیتواند موجب توسعة هماهنگ مناطق شود.
برنامهریزی منطقهای
توسعة خوشهای شهر
تحلیل خوشهای
حوزههای شهری
.PROMETHEE
2019
12
22
951
967
https://jhgr.ut.ac.ir/article_65510_f444c9e258d96a5bad4e480672c8c3e2.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
بررسی محلههای همگن اقتصادی-اجتماعی شهری با رویکرد برخورداری فضای سبز از منظر عدالت اجتماعی (مطالعۀ موردی: شهر ساری)
اعظم
طایفه علی اکبرخانی
رضا
لحمیان
حسن
احمدی
با مقایسة استانداردهای شهرسازی در زمینة سطح کاربری فضاهای سبز در شهرهای مختلف ایران مشخص میشود بسیاری از شهرها با کمبودهای اساسی در این زمینه مواجه هستند. همچنین پراکندگی نامناسب و توزیع ناعادلانة آن نیز مشکلاتی را برای دسترسی آسان افراد بهوجود آورده است؛ بنابراین محلههای شهر که نقاط سکون و امنیت شهرها هستند، با نظام برخورداری و دسترسی به فضای سبز عادلانه همراه هستند تا شهر از بنیاد نیازهای بیولوژیکی و روانشناختی-اجتماعی تأمین شود و به توسعة همهجانبه دست یابد. با توجه به کالبد فیزیکی و بافت اجتماعی میتوان محلهها آن را به دو نوع مهم تقسیم کرد: محلههایی که نوع تقسیمبندی آنها بر مبنای طرحهای کالبدی و جمعیتی است و تقسیم محلهها بر مبنای همگنی رفتار اجتماعی-اقتصادی براساس پایگاه اجتماعی-اقتصادی آنها. هدف این پژوهش بررسی محلههای همگن اقتصادی-اجتماعی شهر ساری بارویکرد برخورداری عادلانة کاربری فضای سبز و پارکهاست. برای بررسی و سنجش شاخصها و محلهها از تکنیک دلفی و الگوریتم TOPSIS استفاده شد. نتیجة محاسبات نشان میدهد بخش 8 برخوردارترین محلة همگن با مقدار ضریب نزدیکی 98/0 و پس از آن بهترتیب ضرایب ایدهال به نهضت- جامجم 84/0، امامزاده عباس جنوبی 83/0، پیوندی-میرزمانی 82/0، بافت مرکزی 51/0، طبرستان 47/0 و معلم شمالی 44/0 مربوط است. همچنین ضریب محلههای پشت هتل و مهدیآباد حدود صفر است. این نتایج بیانگر بیتعادلی در برخورداری فضای سبز از منظر عدالت اجتماعی در محلههای همگن اجتماعی-اقتصادی شهر ساری است.
برخورداری
شهر ساری
فضای سبز
عدالت اجتماعی
محلههای همگن
2019
12
22
969
988
https://jhgr.ut.ac.ir/article_65587_2b7e54fa87939296c2f55d2906f7b180.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
ارزیابی میزان فقر چندبعدی (قابلیتی) در مناطق روستایی شهرستان همدان با استفاده از روش آلکایر و فوستر
حسن
افراخته
حمید
جلالیان
اصغر
طهماسبی
مریم
آرمند
موفقیت برنامههای فقرزدایی، به شناسایی دقیق پدیدة فقر و معرفهای آن بستگی دارد. شاخص فقر چندبعدی (MPI)، الگوی متفاوتی از فقر درآمدی ارائه میدهد و محرومیتهایی را که یک خانوار همزمان با آن مواجه میشوند، با هم ترکیب میکند؛ از اینرو هدف مطالعة حاضر، برآورد شاخص فقر چندبعدی با استفاده از روش آلکایر و فوستر (AF) است. جامعة مورد مطالعه، خانوارهای روستایی ساکن در مناطق روستایی شهرستان همدان (27695=N) هستند. با استفاده از فرمول کوکران 855 خانوار به روش نمونهگیری طبقهای چندمرحلهای از روستاهای نمونه (21 روستا) براساس سطوح توسعهیافتگی انتخاب شدند. در این مطالعه بهمنظور وزندهی نماگرها براساس نظر کارشناسان (30=n) از نرمافزار Expert Choice و برای پردازش دادهها از نرمافزار Excel و Stata استفاده شد. براساس نتایج بهدستآمده، وسعت فقر 01/49 درصد، شدت فقر 75/43 درصد و میزان شاخص چندبعدی فقر که حاصلضرب این دو مقدار است، در مناطق روستایی شهرستان همدان 44/21 درصد است. همچنین نماگرهای درآمد، تغذیه، بیمة بازنشستگی و وضعیت اشتغال بهترتیب بیشترین سهم را در شاخص فقر چندبعدی دارند. درنهایت پس از محاسبة شاخص فقر چندبعدی به تفکیک روستاها، با استفاده از روش تحلیل خوشهای سلسلهمراتبی (روش وارد) روستاهای مورد مطالعه در سه خوشه طبقهبندی شدند و نتایج بهکمک نرمافزار GIS بهصورت نقشه نمایش داده شد.
روش آلکایر و فوستر
رهیافت قابلیت
شهرستان همدان
فقر چندبعدی
مناطق روستایی
2019
12
22
989
1010
https://jhgr.ut.ac.ir/article_65599_84177e3fec3258e353b65f5428564583.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
ارتقای سطح تابآوری کلانشهر تهران در برابر سوانح طبیعی با تأکید بر زلزله (مطالعۀ موردی: منطقۀ 12 شهر تهران)
فرخ
نامجویان
محمد تقی
رضویان
رحیم
سرور
احتمال رخداد بلایا و سوانح طبیعی بهعنوان پدیدههای غیرقابلاجتناب همواره سکونتگاههای انسانی را تهدید میکند؛ از اینرو وظیفة برنامهریزان و مدیران شهری تنظیم الگوهای مناسب و مدون برای کاهش آسیبپذیری سکونتگاههای انسانی بهویژه شهرهاست که محل تجمع انسان، فعالیت و سرمایه بهشمار میآید. این فرایند تابآوری شهری نام دارد. برایناساس، پژوهش حاضر با هدف معرفی و کاربست رویکرد تابآوری شهری در مقابل زمینلرزه و برنامهریزی برای دستیابی به ارائة مدل مطلوب صورت گرفته است تا سطح تابآوری کلانشهر تهران ارتقا یابد، تأثیرات زمینلرزه و آسیبپذیری جوامع کمتر شود و تواناییهای مردم برای مقابله با خطرات ناشی از وقوع سوانح زمینلرزه در مناطق شهری تهران تقویت یابد. پژوهش حاضر کاربردی و توصیفی-تحلیلی است که با بهرهگیری از روشهای تصمیمگیری چندمعیاره در قالب تحلیل سلسلهمراتبی AHP و نرمافزار Expert choice انجام شده است. نتایج حاصل از پژوهش با رگرسیون چندمتغیـره نشان میدهد ارجحترین بعدی که بر ارتقای سطح تابآوری زلزلة منطقة 12 تهران تأثیرگذار است، بعد اقتصادی تابآوری با ضریب رگرسیون استانداردشدة Beta 382/0 است. ابعاد دیگر برحسب اولویت عبارتاند از: بعد نهادی تابآوری، بعد کالبدی-محیطی و بعد اجتماعی تابآوری. همچنین براساس دادههای کلی تحلیل سلسلهمراتبی از ابعاد تابآوری منطقة 12 تهران، اولویت ابعاد ارتقای سطح تابآوری زلزله منطقة 12 تهران با اهمیت بالای بعد کالبدی-زیرساختی با ضریب 462/0 همراه است.
پایداری شهر
تابآوری شهری
زلزله
سوانح طبیعی
شهر
2019
12
22
1011
1031
https://jhgr.ut.ac.ir/article_65949_9c5576507e52c5b56bbe1e18ae9637e5.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
برنامهریزی راهبردی بهمنظور توانمندسازی محلههای دارای فقر شهری (مطالعۀ موردی: شهرکرد)
احمد
زنگانه
سعید
یوسفی بابادی
طاهر
پریزادی
زمینهها، سازوکارها و فرایندهای متفاوتی در شکلگیری ابعاد فضایی فقر شهری دخیل هستند که ضروری است در نحوة برخورد با این پدیده، همة جوانب، مشکلات و پتانسیلها درنظر گرفته شود. در پژوهش تحلیلی-کاربردی حاضر، به شناخت محلههای دارای فقر شهری شهرکرد، ریشهیابی مشکلات و برنامهریزی راهبردی توانمندسازی برای محلههای هدف پرداخته شده است. هدف این پژوهش شناسایی و رفع مشکلات گوناگون کالبدی، اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فضایی این محلههاست. بدینمنظور ابتدا با استفاده از شاخصهای اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و کالبدی، گسترههای مواجهه با فقر شهری در سطح محلههای شهرکرد شناسایی شدند و هرکدام از شاخصهای بهدستآمده و مدل تحلیل سلسلهمراتبی (AHP) وزنگذاری شدند. سپس برای رتبهبندی شاخصها از مدل کمی سطحبندی تاپسیس (TOPSIS) استفاده شد. پس از شناسایی محلة هدف با استفاده از تکنیک راهبردی (AIDA) بهمنظور ارتقای این محله با توجه به مشکلات و محدودیتها برنامهریزی صورت گرفت. نتایج نشان میدهد گسترهها و محلههایی که فقر شهری دارند، بیشتر در حواشی شهر هستند. برایناساس محلههای کوره، برومپهنه، دربدره، اشتفتک و مهدیه بهعنوان محلههای هدف شناسایی شدند. در این پژوهش با توجه به همة جوانب، راهکارهایی در قالب پروژههای عملیاتی برای توانمندسازی این محله ارائه شده است.
برنامهریزی راهبردی
تکنیک AIDA
شهرکرد
فقر شهری
محلة فقیرنشین
2019
12
22
1033
1049
https://jhgr.ut.ac.ir/article_66045_47f70d47284367085376005f6bb3b30b.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
تبیین نقش و کارکرد ژئوپلیتیک خلیج چابهار در تحولات اقیانوس هند (با تأکید بر رقابتهای میان هند و چین)
حسن
سعادتی
یدالله
کریمی پور
مراد
کاویانی راد
احمد
کارگر
پس از فروپاشی شوروی در سدة بیستم، مناسبات ژئوپلیتیک در مقیاس جهانی سرشتی ژئواکونومیکمحور یافت؛ بدین معنا که کارکرد اقتصادی مکانها به آنها وزن ژئوپلیتیک داد. خلیج چابهار فضای جغرافیایی واجد نقشآفرینی ژئوپلیتیک است که در کانون توجه قدرتهای اقتصادی دنیا قرار گرفته است؛ زیرا دسترسی به پهنههای اقیانوس هند را فراهم میکند و بهمنزلة محل اتصال فضای درونی و میانی با فضای بزرگ میتواند در ساختار نوین اقتصاد سیاسی بینالملل و اقتصاد سیاسی تجارت و ترانزیت انرژی در منطقة اقیانوس هند، در شکلدهی به سازمان همکاریهای منطقهای نقشی راهبردی ایفا کند. در این میان، ایران میتواند از این ظرفیت برای ساماندهی نهادهای منطقهای و بینالمللی، بهویژه در منطقة اقیانوس هند استفاده کند و از این راه منافع کشورهای دیگر را با ساحل دریای عمان پیوند بزند. همچنین میتواند علاوهبر ارتقای منزلت ژئوپلیتیک خود در جهان و منطقه، با بسترسازی اجماع منطقهای و جهانی، فرصتهای جدیدی را برای تضمین امنیت ملی خود تولید کند؛ از اینرو پژوهش حاضر به بررسی و تبیین نقش ژئوپلیتیک خلیج چابهار در رقابت میان دو قدرت هند و چین متمرکز است. روششناسی حاکم بر پژوهش، روشی آمیخته است. پژوهشگر با مطالعات کتابخانهای و مصاحبههای اکتشافی، شاخصهای مدنظر را احصا کرده و ابزار پرسشنامه را برای تأیید روایی و پایایی نتایج مصاحبهها را ساخته است. پس از تجزیه و تحلیل نتایج در محیط نرمافزاری SPSS، مشخص شد ژئوپلیتیک خلیج چابهار با اطمینان 99 درصد در رقابت میان دو قدرت هند و چین اثرگذار است.
چابهار
چین
ژئواکونومیک
ژئوپلیتیک
هند
2019
12
22
1051
1071
https://jhgr.ut.ac.ir/article_66046_1be58e8b611d9f539bbde869d12a56ce.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
امکان سنجی اجرای پروژههای انتقال آب بینحوضهای در ایران (مطالعۀ موردی: طرح انتقال آب بهشتآباد-فلات مرکزی)
حمیدرضا
محمدی
علی
حکیمی خرم
ابراهیم
احمدی
به دلایل تبعات و پیامدهای منفی بسیاری که در طرحهای انتقال بینحوضهای وجود دارد، تجربههای گوناگون کشورها نشان داده است که در صورت وجود طرحی بهتر و جایگزین، استفاده از این طرحها بهعنوان یک روش در اولویت آخر قرار دارد. ایران کشوری نیمهخشک است که بهدنبال خشکسالیهای پیدرپی و تغییرات اقلیمی، همواره درگیر معضلات کمآبی بوده و خواهد بود. معضلات ناحیة حکمرانی آب و مدیریت نامطلوب نیز مزید بر علت شده است. با وجود این، کشور ایران بهمراتب سابقة استفاده از طرحهای انتقال بینحوضهای آب را دارد. «بهشتآباد» عنوان یکی از طرحهای بزرگ انتقال بینحوضهای محسوب میشود که قرار است آب را از زیرحوضة کوهرنگ و بهشتآباد استان چهارمحال و بختیاری به داخل فلات مرکزی ایران (اصفهان، یزد و کرمان) انتقال دهد. این طرح در کشوقوس قانونگذاریها و تحتفشار افکار عمومی استانهای مبدأ (خوزستان، چهارمحال و بختیاری و گاهی لرستان) و نمایندگان این استانها در مجلس، علیرغم تصویب در شورای عالی آب هنوز اجرا نشده است. بیشتر کارشناسان معتقدند اجرای این طرح، بهطور خاص پیامدهایی منفی بر استانهای مبدأ و بهطور عام بر امنیت ملی دارد. کنشگریهای سیاسی، چالشهای امنیتی (درگیریهای قومی)، تنشهای اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی حاصل از مطالعهنکردن و امکانسنجی نادرست طرح، از جمله مسائلی هستند که توجیهپذیری اجرای آن را ناموجه جلوه میدهند.
انتقال آب بینحوضهای
ایران
پروژة بهشتآباد
فلات مرکزی
2019
12
22
1073
1092
https://jhgr.ut.ac.ir/article_66047_29dcd8187cf6d428ff91166e00f9cef9.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
تبیین تفکر ژئوپلیتیکی در سیاست خارجی روسیه
بهادر
زارعی
الهه
کولایی
زهرا
پیشگاهی فرد
بهناز
اسدی کیا
با پایان جنگ سرد، ملاحظات جغرافیایی و ژئوپلیتیکی که در طول تاریخ در ایجاد امپراتوری روسیه و سپس بر سیاستهای شوروی سایه افکنده بود، بر سیاستهای فدراسیون روسیه نیز تأثیرگذار است؛ سیاستهایی که با از دست دادن پهنة قابلتوجهی از سرزمینهای خود و موقعیت ابرقدرتی در ساختار نظام دوقطبی همچنان بهعنوان یک قدرت منطقهای بازیگری میکند. بهدنبال فروپاشی شوروی که پوتین رئیسجمهور روسیه آن را «فاجعة ژئوپلیتیکی قرن بیستم» نامید و جابهجاشدن مرزهای جغرافیایی روسیه، موجی از اندیشههای ژئوپلیتیکی و اوراسیاگرایی مبتنی بر احیای قلمروی امپراتوری روسیه و همچنین اندیشههای روسگرایی و روسبودگی متمرکز بر حوزة سرزمینی، در طیف متنوعی در روسیه به راه افتاد. همچنین بحث احیای تمدن اوراسیایی در میان روشنفکران روسی مطرح شد. سیر تحولات اندیشة سیاسی در روسیه بهطور چشمگیری ملهم از جریانهای ژئوپلیتیکی است و هماکنون نیز در گردونة سیاسی این کشور از تفکرات رایج و قابلتحلیل قلمداد میشود. این نوشتار با واکاوی تفکرات و رویکردهای ژئوپلیتیکی در میان نخبگان سیاسی روسیه درمییابد با وجود اینکه نمیتوان هیچ دیدگاه و تفکر مسلطی را در رویکرد سیاست خارجی روسیه عنوان کرد، نگرشهای ژئوپلیتیکی همچنان بر سیاستهای کلی این کشور در محیط پیرامونی و منطقهای تأثیرگذار است. بیتردید این امر در فهم رفتار خارجی روسیه و تأثیر آن بر سیاستگذاری و سیاستپژوهی جمهوری اسلامی ایران نیز اهمیت فراوانی دارد. از آنجا که بنیان تفکرات ژئوپلیتیکی در روسیه بر حوزة اوراسیایی و تمدن اوراسیایی متمرکز است، چارچوب نظری اصلی در این مقاله، مبتنی بر رویکرد ژئوپلیتیک سنتی و منطبق بر نظریة هارتلند مکیندر با محوریت اوراسیا تنظیم شده است.
آتلانتیکگرایی
روسیه
ژئوپلیتیک
سیاست خارجی
نواوراسیاگرایی
2019
12
22
1093
1110
https://jhgr.ut.ac.ir/article_70706_481962c71e0a34d51f7cec7b6ba557c2.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
تبیین نقش آسیای جنوب غربی در آیندۀ نظام اقتصاد جهانی
سید عباس
احمدی
محمود
واثق
یاشار
ذکی
حسین
مختاری هشی
محمدعلی
محمدی
آسیای جنوب غربی خاستگاه تمدنها و مفصل اجزای جزیرة جهانی است. این منطقه از آغاز دوران وستفالیایی با ترسیم نخستین مرز به معنای مدرن میان فلات ایران و جلگة بینالنهرین تجزیه شد. سپس تصور سلطه بر جهان با تسلط بر هارتلند این منطقه را به کانون منازعه و بیثباتی تبدیل کرد، اما تحولات قرن بیستم این واقعیت را نشان داد که سلطة هژمونیک یک یا چند قدرت برتر بر هارتلند جهانی به معنای سلطه بر جهان و امکان تحمیل راهبرد جهانی به دیگران نیست. اکنون با توجه به ویژگیهای دوران جهانیشدن و دیدگاه سیستمی، پرسش اصلی این است که چه ارتباطی میان آیندة سیستم جهانی و ساماندهی و تبدیل این منطقه به کانون تعامل دیالکتیک وجود دارد؟ پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر به شیوة گردآوری اطلاعات کتابخانهای و اسنادی و با مبنا قرار دادن نظریة والراشتاین و دیدگاه سیستمی کوهن بهدنبال ارزیابی این فرضیه است که تبدیل منطقة آسیای جنوب غربی به کانون تعامل دیالکتیک مناطق ژئوپلیتیک از لوازم پاسخگویی به چالشهای دوران گذار ژئوپلیتیکی است و همگرایی این منطقه با منطقة یورومدیترانه بر آیندة نظام ژئوپلینومیک جهانی و کاهش فاصلة آن با نظام حقوقی مؤثر خواهد بود. در این زمینه ناحیة ایکیومنیک چابهار-گوادر اکنون بهعنوان کانون تعامل بر محور کریدورهای اقتصاد جهانی و جادة جدید ابریشم بسیار مدنظر قرار گرفته است و نواحی ایکیومنیک رأس خلیجفارس و خلیج اسکندرون نیز در آینده میتوانند نقشی عمده داشته باشند.
آسیای جنوب غربی
ژئوپلیتیک
ژئوپلینومی
نظام اقتصاد جهانی
یورومدیترانه
2019
12
22
1111
1130
https://jhgr.ut.ac.ir/article_71997_09b09de020a9a9937b65aee3038a1cfc.pdf
پژوهشهای جغرافیای انسانی
Hum Geog Res
2008-6296
2008-6296
1398
51
4
چکیده های انگلیسی
2019
12
22
1
40
https://jhgr.ut.ac.ir/article_79703_95f74d21f0a42e4a41f32b448cee2724.pdf